نخست توجه شما را به آیهای از سورة حجرات جلب میکنیم:
(یا ایُّها الناس اِنّا خلَقناکم من ذَکَرٍ و اُنثی و جَعلناکم شعوباً و قَبائلَ لِتَعارفوا انَّ اَکرمَکُم عِندالله اتقیکم) یعنی ای مردم! ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را شعبه شعبه و قبیله قبیله قرار دادیم تا بدین ترتیب، یکدیگر را بشناسید (زیرا همه یک رنگ و یک شکل بودید، یکدیگر را از هم تمیز نمیدادید و امکان شناسایی میسر نمیشد) و بدانید گرامیترین شما نزد خدای متعال باتقواترین شماست.
حال توجه کنید به اولین آیه از سورة نسأ که میفرماید: «یا ایُّها الناسُ اتَّقوا ربَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثیراً وِ نِسأً وَ اتَّقوا اللهَ الَّذی تَسائَلونَ بِه وَ الأرْحام ...» یعنی، ای مردم! در برابر خداوند تقوا داشته باشید. (از گناه و شرارت بپرهیزید) پروردگاری که شما را از یک سرشت و نفس واحد آفرید، و از همان نفس، همسرش را نیز پدید آورد. و از آن دو (آدم و حوا) مردان و زنان زیادی را پراکنده کرد. و در مورد خدایی که به خاطر او از همدیگر درخواست میکنید، دربارة اقارب و ارحام خود تقوا پیشه کنید.
ملاحظه میفرمایید که در مسألة آفرینش از نظر قرآن کریم، تفاوتی میان مرد و زن وجود ندارد. و هر دو از یک سرشت و گوهر آفریده شدهاند.
آیه 195 سورة آل عمران میفرماید:
«فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُم إنّی لااُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُم مِن ذَکَرٍ أو أُنثیَ بَعْضُکُم مِن بَعْض» وقتی عدهای از مردم با ایمان و خداپرست، از خداوند میخواهند آنها را از اهل جهنم قرار ندهد و گناهانشان را بیامرزد، پروردگار در پاسخ میفرماید: دعایشان مستجاب شد. و آنها بدانند که من عمل نیک آنها را چه مرد باشند و چه زن، ضایع نخواهم کرد.
به تعبیر آخر آیه «بعضکم من بعض» توجه کنید یعنی; در نظر من ـ که آفریدگار شما هستم ـ مرد و زن شما یکسان است. و اگر مؤمنی عمل صالح انجام دهد به او پاداش خواهم داد. اما این که مرد یا زن باشد، در پاداش فرقی نمیکند. از نظر حقوقی نیز قرآن کریم، مرد و زن را مورد توجه قرار داده و میفرماید: «ولَهُنَّ مِثْلُ الَّذی عَلَیْهِنَّ» یعنی هر حقی که مرد بر گردن زن دارد، به همان اندازه زن نیز بر عهدة مرد حقوقی دارد. نیز میفرماید: للرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبوا وَ لِلنِّسأِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ یعنی برای مردان از تلاشهای اقتصادی آنها بهرهای است و برای زنان نیز همان بهره از تلاشهای اقتصادی آنهاست; نه این که مردان بتوانند ناحق سهم آنها را نیز به خود اختصاص دهند.
در مورد حسن معاشرت با زنان نیز میفرماید: و عاشِرُوهُنَّ بالمَعْروف یعنی با روش نیک با زنان زندگی نمایید. اکنون به روایاتی که در این زمینه هست، توجه فرمایید:
1. امام صادق (ع) میفرمایند: دربارة دو دسته از افراد که ممکن است ضعیف واقع شوند از خدا بترسید. کسی که این روایت را از حضرت شنیده است میگوید مقصود حضرت، زنان و یتیمان بودند.
2. امام صادق (ع) میفرمایند: خدا رحمت کند بندهای را که ما بین خود و همسرش (زنش) را اصلاح کند و با او خوشرفتاری نماید; چرا که خداوند برای تدبیر امور منزل و سبک کردن بار زن، مسئولیت خانواده و زن را بر دوش مرد نهاده است.
3. پیامبر اکرم (ع)میفرمایند: گناه بزرگی است که مرد، خانوادة خود را رها کند، و بطور کامل و دقیق، نیازمندیهای مختلف آنان را برآورده نسازد.
4. پیامبر اکرم (ع)میفرمایند: چندان جبرئیل از سوی خدای متعال دربارة زنان سفارش کرد که خیال کردم جز در صورت ارتکاب زنا، طلاقش جایز نباشد.
5. باز میفرمایند: بهترین مردان شما کسی است که برای زنان و دخترانش بهتر باشد.
6. نیز میفرمایند: هر کس ـ از مردان ـ به خانوادة خود رسیدگی نکند، ملعون است ملعون!
7. نیز میفرمایند: بهترین شما کسی است که برای خانوادهاش بهتر باشد و من برای خانوادهام از همة شما بهترم.
8. نیز میفرمایند: آن که با خانواده و همسرش خوب رفتار کند، خداوند بر عمرش بیفزاید.
9. نیز میفرمایند: خدمت به خانواده نمیکند مگر آنکه صدیق و راست کردار باشد. و یا از شهیدان و در زمرة آنان باشد، یا مردی باشد که خداوند، خیر دنیا و آخرت را برای او خواسته باشد. یعنی; چون انسانی نیک سیرت و محبوب خداوند است، میفهمد که باید به خانواده و همسرش نیکی و احسان نماید.
10. در روایت دیگری فرموده است: مردی که همسرش را بیازارد، نماز و هیچ کار خیری از او پذیرفته نیست. و اولین کسی است که وارد آتش دوزخ خواهد شد.
11. نیز فرمودند: کسی که زن میگیرد، باید احترامش کند.
12. فرمودند: تعجب میکنم از آن کسی که همسرش را بیجا میزند: با این که خود، به این کتک سزاوارتر است.
ملاحظه میکنید که بر خلاف تصور شما تعداد روایاتی که سفارش زن را به مرد نموده است، زیاد است. البته ما به تعداد کمی از آنها اشاره نمودیم.
دوستان عزیز! آیینی که در مورد زن چنین سفارشاتی داشته و او را از نظر سرشت و خلقت همانند میشمارد، و حسن معاشرت و احترام به او را از وظایف قطعی مرد میداند، شایسته نیست که چنین مورد بیمهری و قهر و تهاجم واقع گردد.
این که گفتهاید: «مردان بر زنان سروری دارند» و چنین برداشتی از کلمة «قوّام» در الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسأِ نمودهاید صحیح نیست بلکه مقصود این است که، مردان در امور مالی،اقتصادی و خانوادگی، سمت مسؤلیت و سرپرستی را دارند; چه این که زنان به علت شرایط خاص جسمانی و سرپرستی امور منزل و مسئولیت امر توالد و نگهداری و سرپرستی اولاد، در کارها و مشاغل دشوار یا اموری که با جریانها و حوادث اجتماعی ارتباط دارد، کارآیی لازم را ندارند. و این یکی از خدمات بزرگ اسلام در مورد زنان است، که با برداشتن تکالیف دشوار، شرایط را برای انجام مسئولیت حساس و دقیق همسری به ویژه مسئولیت مادری، مهیا ساخته است.
علاوه بر این هرگز آیه نمیفرماید که تمام مردان بر تمام زنان برتری دارند بلکه منظور از رجال در آیه شوهران است و در مقابل زنانشان (همسرانشان)، یعنی; در خانواده، شوهر سرپرستی زن را دارد. نه این که تمام مردان نسبت به تمام زنان برتر هستند چون میبینیم که در خانواده مادر با آن که زن است نسبت به پسرش که مرد است حالت سرپرستی دارد و اطاعت امر و نهی او واجب است.
اگر علاوه بر امور تربیت اولاد و مسایل دوران حمل و زایمان، رضاع (شیردادن)، سرپرستی و رسیدگی به امور منزل، بارهای دیگری نیز بر دوش زن قرار میگرفت، مثل مشکلاتی که مربوط به تنظیم و ادارة امور مختلف زندگی است، قطعاً از عدالت و انصاف دور بود. و زنان نمیتوانستند به هر دو وظیفة خود چنان که باید عمل نمایند.
بر همین اساس، اسلام با تقسیم وظایف،کوشیده است تا آن چه با سرشت و طبیعت زن هماهنگ بوده و روحاً و جسماً با آن انطباق دارد، بر عهدة او قرار دهد. و آن چه با سرشت و ساختمان جسمی و فکری مرد منطبق است، در حوزة مسئولیت او قرار دهد.
پس میبینید در اسلام خبری از سرور بودن مرد نیست; و آن چه هست تقسیم وظایف است.
امروز، نیز در کشورهای پیشرفته خصوصاً ژاپن، زنها از سنگینی بار مسئولیت خارج از خانه، اظهار نگرانی فراوانی میکنند و لذا نهضتی به نام «نهضت بازگشت به خانه» در کشورهای صنعتی در حال توسعه است.
اما روایت علی (ع) به امام حسن مجتبی (ع) و نیز روایت رسول اکرم (ص):
و حضرت علی (ع) خطاب به فرزند خود امام حسن(ع7) میفرمایند: از مشورت با زنها پرهیز کن; زیرا نظر آنها به نقص و عیب است و تصمیم آنها به سستی و ... .
اولاً: در مورد همة زنها نیست.
ثانیاً: نهی از مشورت با زنان در زمینة اموری است که زنها از آن اطلاع ندارند. نقص عقل هم در زن به معنای حماقت یا دیوانگی او نیست; بلکه منظور کم بودن اطلاعات و تجربیات آنها در امور کلی و اجتماعی و مسایل مربوط به کشور و غلبة احساسات است. آن هم به دلیل وضعیت خاص جسمی و روحی زن، عیب محسوب نمیشود.
اصولاً این دو روایت در یک نقطه مشترکند. و آن این که: میخواهند زنانی را که صلاحیت ورود در امور سیاسی و کشوری و جریانهای مختلف ندارند، متوجه مسئولیت خود ساخته، و از مداخلههای نابجای آنها جلوگیری کنند.
به علاوه دقت شود که عقل در روایات حداقل دو گونه است، اول: عقل معاش، که زنها در آن ضعف دارند یعنی; در امور اقتصادی و سیاسی و ... معمولاً ضعیف هستند.
دوم: عقل معاد، که منظور از آن راه کسب آخرت و عبادت است.
در این زمینة مهم ـ که اصل عقل هم همین است ـ شاید زنها از مردها قویتر باشند. چون برای درک معارف، احساسات قوی و لطیف بسیار کارساز است.
به هر حال مسلماً این روایات نمیگویند: مردان در امور مربوط به خانه و مدرسه و سرپرستی و انتخاب نام و رنگ و لباس فرزندان با همسران خود مشورت نکنند و در هیچ امری اجازة اظهار نظر به آنها را ندهند.
فرض کنید برادر متأهلی داشته باشید. بین خانوادة شما و خانم او شکرآب شده باشد; آیا شما صلاح میدانید برادرتان با همسرش در مورد رفت و آمد به خانة شما مشورت نماید؟
مسلماً دوست ندارید; زیرا به خاطر این کدورت، برادرتان را از رفت و آمد به منزل شما منع خواهد نمود. آیا شما به چنین مردانی حق میدهید یا از آنها به عنوان مردانی نالایق تعبیر میکنید؟!
دوست عزیز، زنان معمولاً تحت تأثیر احساسات و عواطف خود نظر میدهند و غالباً فکر و عقلشان، مورد تهاجم حب و بغضها و نظرات آنی و زودگذر آنهاست; و این به خاطر نوع خلقت متفاوت انهاست.
شرط اصلی سعادت زن
قرآن زن را همان گونه میبیند که در طبیعت هست. از این رو هماهنگی کامل میان فرمانهای قرآن و فرمانهای طبیعت برقرار است. در واقع زن و مرد دو ستارهاند در دو مدار مختلف و هر کدام باید در مدار خود و فلک خود حرکت نمایند " نه خورشید را سزد که به ماه برسد و نه شب بر روز پیشی جوید و هر کدام در سپهری شناورند " (سوره یس آیه 40) پس شرط اصلی سعادت هر یک از زن و مرد و در حقیقت جامعه بشری این است که دو جنس هر یک در مدار خویش به حرکت خود ادامه بدهند. آزادی و برابری آنگاه سود میبخشد که هیچ کدام از مدار و مسیر طبیعی و فطری خویش خارج نگردند. آنچه در هر جامعهای ناراحتی آفریده است قیام برضد فرمان فطرت و طبیعت است.
دلیل پایمال شدن حقوق زن
عدم توجه به وضع طبیعی و فطری زن، بیشتر موجب پایمال شدن حقوق او میگردد. اگر مرد در برابر زن جبهه ببندد و بگوید تو یکی و من یکی، کارها، مسئولیتها، بهرهها، پاداشها، کیفرها، همه باید متشابه و همشکل باشد. در این صورت زن در کارهای سخت و سنگین باید با مرد شریک شود و به فراخور نیروی کارش مزد بگیرد، توقع احترام و حمایت از مرد نداشته باشد، تمام هزینههای زندگی خودش را بر عهده بگیرد. و در هزینه فرزندان با مرد شرکت داشته باشد و ... که در این وقت است که زن در وضع سختی قرار خواهد گرفت، زیرا نیروی کار تولید زن بالطبع کمتر از مرد است و استهلاک ثروتش بیشتر.
پس با در نظر گرفتن وضع طبیعی و فطری هر یک از زن و مرد با توجه به تساوی آنها در انسان بودن و حقوق مشترک انسانها، زن را در وضع بسیار مناسبی قرار میدهد که نه شخصش کوبیده شود و نه شخصیتش. پس در زمینه احیای حقوق زن دیدگاهی که طبیعت را راهنمای خود قرار دهد در نهضت حقوق زن به معنی واقعی موفق خواهد شد.
دیدگاه اسلام به زن
پس با توجه به مطالب گفته شده اسلام در مورد حقوق زن و مرد (بر اساس وضع طبیعی زن و مرد) فلسفه خاصی دارد که با آنچه در چهارده قرن پیش میگذشته و با آنچه در جهان امروز میگذرد متفاوت است. اسلام برای زن و مرد در همه موارد یک نوع حقوق، وظیفه و یک نوع مجازات قائل نشده است. پارهای از حقوق و تکالیف و مجازاتها را برای مرد مناسبتر دانسته و پارهای از آنها را برای زن، و در نتیجه در مواردی برای زن و مرد وضع مشابه و در موارد دیگر وضع نامشابهی در نظر گرفته است.
علت تفاوتها
زن از این نظر که انسان است مانند هر انسان دیگر آزاد آفریده شده است و از حقوق مساوی با مرد بهرهمند است ولی از طرف دیگر زن انسانی است با ویژگیهای خاص خودش و مرد انسانی است با خاص خودش. چرا که زن و مرد با وجود اینکه در انسانیت برابرند ولی دو گونه انسانند با دو گونه خصلتها و دو گونه روانشناسی. و این اختلاف ناشی از عوامل جغرافیایی و یا تاریخی و اجتماعی نیست بلکه طرح آن در متن آفرینش ریخته شده و طبیعت از این دو گونگیها هدف داشته است و هرگونه عملی برضد طبیعت و فطرت عوارض نامطلوب به بار میآورد پس به این نکته باید توجه نمود که مسائل دیگری هم غیر از تساوی و آزادی هست. تساوی و آزادی شرط لازماند نه کافی. تساوی حقوق زن و مرد از نظر ارزشها مادی و معنوی یک چیز است و همانندی و همشکلی چیز دیگر چرا که تساوی غیر از تشابه است، چون تساوی برابری است و تشابه یکنواختی.
تساوی نه تشابه
آنچه مسلم است اسلام حقوق یک جور و یکنواختی برای زن و مرد قائل نشده است ولی هرگز امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان نسبت به زنان قائل نیست. اسلام با رعایت اصل مساوات انسانها را درباره زن و مرد با تساوی حقوق بین آن دو مخالف نیست بلکه با تشابه حقوقی آنها مخالف است، بهتر است برای روشنتر شدن مطلب مثالی بیآوریم:
ممکن است پدری ثروت خود را به طور تساوی میان فرزندان خد تقسیم کند اما نه به طور متشابه. یعنی ممکن است این پدر چند قلم ثروت داشته باشد: هم تجارتخانه داشته باشد و هم ملک مزروعی و هم مستقلات، ولی نظر به اینکه قبلا فرزندان خود را استعدادیابی کرده است، در یکی ذوق و سلیقه تجارت دیده و در دیگری علاقه به کشاورزی و در سومی مستغل داری، هنگامی که میخواهد ثروت خود را در طول زندگانی خود میان فرزندان تقسیم کند با در نظر گرفتن اینکه آنچه به همه فرزندان میدهد از لحاظ ارزش مساوی با یکدیگر باشد و ترجیح و امتیازی از این جهت در کار نباشد، به هر کدام از فرزندان خود همان سرمایه را میدهد که قبلا در آزمایش استعدادیابی آن را مناسب یافته است.
نظرات شما عزیزان: